هرزه گری های "ساقی قهرمان" چگونه شرق را به تعطیلی کشاند؟
پس از آنکه روزنامه "شرق" به دلیل یک گفت وگوی ظاهراً فرهنگی، دیدگاههای رئیس سازمان همجنس گرایان ایران را منتشر کرد، هیئت نظارت بر مطبوعات دستور توقیف موقت این روزنامه را صادر کرد.
هیئت نظارت بر مطبوعات در جلسه دیروز خود ، دستور توقیف موقت این روزنامه را به دلیل گفتگوی تفصیلی با یک زن همجنس باز در صفحه ادبیات و نیز تکرار درج مطالب غیر اخلاقی روز شنبه مورخ 13/5/86 صادر کرد. این روزنامه پس از اختصاص یک صفحه به مصاحبه با ساقی قهرمان، ضد انقلابی فراری که اکنون در سن پنجاه و یک سالگی در کانادا اقامت دارد وسردبیر نشریه "چراغ" ارگان رسمی سازمان دگرباشان جنسی ایرانی است، در تاریخ(14/5/ 86) مدعى عدم آگاهى در این مورد شد. ساقى قهرمان که به همراه برادرش "ساسان" سردبیر سایت"گذار"( ارگان فارسى سازمان سیا) چند سال است که در خدمت سازمان اطلاعات مرکزى ایالات متحده و تشکیلات "خانه آزادی" آمریکا هستند در این مصاحبه اخلاقیات را داراى تاریخ مصرف دانست و در عین حال مدعى شد:انعطافناپذیر بودن مرزبندىهاى جنسیتى غیر اخلاقى است. روزنامه شرق در حالی گفت وگوی رئیس سازمان همجنس گرایان ایران را در یک صفحه منتشر کرده بود که از سال 1997 که نخستین کتاب این هرزه گرد جنسی و فکری در کانادا منتشر شد، حتی رسانه های خارجی به دلیل اوج هرزگی اشعار و داستان های وی، از انتشار خبر و گزارش پیرامون آن خودداری کردند.او همچنین رسما کتابى در ستایش روسپیگرى نوشتهاست.
با پوزش از خوانندگان محترم ، جهت تنویر اذهان و دلایل اتفاق تاسف باری که منجر به توقیف شرق شد، ناگزیر به گوشه ای از هرزه گری های وقیحانه این فرد اشاراتی خواهد شد: در این گفتوگو، مصاحبهکننده به ساقی قهرمان می گوید که در اشعارش نوعی اخلاقگرایی مستتر است و وی با تأکید بر اینکه «اخلاقگرا توصیف کردن وی درست نیست»، به ترویج همجنسگرایی پرداخته و میگوید: من یک بار اخلاقیات را تماشا میکنم و یک بار انکارش میکنم...اخلاق در برابر زن ـ انسان میایستد. در برابر مرد ـ انسان هم میایستد... زن محکوم است به «مادر شدن»، مرد محروم است از «مادر بودن». به نظر من مادرانگی یک حس انسانی است، ویژگی زنانه نیست به خصوص که فیزیک زن به تنهایی برای مادر شدن کافی نیست. اگر اخلاقیات حاکم نیمی از مردم را از مادر بودن محروم میکند و نیم دیگر را محکوم به مادر شدن، اینجا یک ظلم اتفاق افتاده است. وی خواستار آن شده که مردان امکان داشته باشند مادر فرزندی باشند. وی تحمیل فرهنگ به تن را غیراخلاقی دانسته و میگوید: محکومیت در قالب جنسیت قراردادی و انعطاف ناپذیر بودن مرزبندی های جنسیتی غیراخلاقی است. جالب آنکه پس از بیان این اظهارات، مصاحبهگر میپرسد:«فکر نمی کنی این یکی از جزایر نامکشوف زبان ماست که هنوز به آن پرداخته نشده؟ اینکه مرد هم مثل زن انسان است و میتواند مادر باشد. میتواند زن باشد. همان طور که زن در زبان میتواند مرد باشد» و وی پاسخ میدهد: شاید از جزایر نامکشوف زبان ما باشد، اما در حوزه فلسفه و ادبیات جهانی کشف شده است. گفتنی است ، روزنامه شرق، عصر شنبه اقدام به حذف گفتگوی مذکور از سایت اینترنتی خود کرده بود.
ساقی قهرمان کیست؟
نشریه «چراغ» ارگان رسمی سازمان دگرباشان جنسی ایرانی، اورا اینگونه معرفی می کند: " او را فروغ دوران خوانده اند، او را مبارز راه رهایی زنان بدون پرداختن به رودر رویی مستقیم با مردسالاری معرفی کرده اند، او را تن کامه خواهی دانسته اند که بی پروا به لذت ستانی از جسم خویش می پردازد و خواننده را به تماشای این لذت ستانی دعوت می کند. او را ترسیم کننده اروتیسم لزبینیسم دانسته اند، او..... اما اینطور به نظر می رسد که ساقی همه اینها هست و نیست. او ظاهرآ مرزبندی را برنمی تابد و در اشعار خود ( چه بسا در زندگی واقعی نیز) از لذت و خواهش تن رو برنمی تابد و اگر هوس کند، با هر کسی چه زن و چه مرد و حتی خود " عشق" همبستر می شود. اروتیسم، همجنسگرایی و دگرجنسگرایی همه را می توان در اشعار ساقی دید...." ساقی قهرمان در مصاحبه ای درباره خودش اینچنین می گوید:" تا بیست و چهار سالگی در ایران زندگی کردم و بعد از آن به دلایل سیاسی، یعنی به دلیل همکاری با تشکیلات زنان حزب توده، از ایران فرار کردم. من فقط سه سال بعد از انقلاب در ایران بودم. هنوز فضای وحشت ایران را فراموش نکرده ام. تا زمانی که در ایران بودم بی تجربه تر از آن بودم که بدانم چرا در روابط عاطفی ام به مشکل بر می خورم. من در این سی سال اخیر بارها عاشق شده ام، یک بار ازدواج کردم. دوبار مادر شده ام. چند بار کورتاژ کردم. چند بار با کسانی دراز مدت یا کوتاه مدت زندگی کرده ام. با آدم های مختلف خوابیده ام. از آدم های مختلف طلاق گرفته ام. طول کشید تا خصوصیات جنسی خودم را دقیقا کشف کردم....قید و بندهایی که فضای زندگی من را تنگ کرده بودند، باید دور ریخته می شدند، به هر قیمتی.." او در مورد شعرهایش می گوید: " در شعرهایم در پی اثبات هویت خودم هستم. خودم هم زن ام. هم جنسگرا هم هستم. تمام روابط و قراردادهای اجتماعی را از دریچه روابط جنسی می بینم. در شعرهایم تصویر عشقبازی زنان را منعکس می کنم، و این زنان گاهی در حال کام گرفتن از زنان اند، و گاهی در حال کام گرفتن از مردان، و گاهی دیگران... " وی درمورد نگاهش به همجنسگرایی می گوید:" من اصلا قادر نیستم به شیشه شراب نگاه کنم و سر شیشه، و درازی گلوی بطری را اندازه نگیرم. از شمع خوشم نمی آید. می شکند، و حساسیت هم می آورد.... از بهترین شیوه های عشقبازی است، متأسفانه فروتنی فرهنگی ما اجازه نمی دهد عاشق خودمان باشیم و با خودمان عشقبازی کنیم. انگار همیشه کس دیگری باید دست به کار شود و به ما لذت "بدهد". منظورم این است که چرا ... عشقبازی خوانده می شود و ... آدم ها یا همجنسگرا به دنیا می آیند، یا جنس مخالف گرا، .... این که هتروسکشوال ها تنها جنس قانونی دنیا اند از همان مقوله دیکتاتوری مذهبی، نژادی، جنسی است. اما این شرایط عوض خواهد شد. دنیا یاد خواهد گرفت که تک صدایی سرنوشت جهان نیست. من اصولا هیچ مشکلی با (...)به عنوان آلت جنسی ندارم. مشکل من با (...) است که دست یک مرد هتروسکشوال است، و جای بیل و کلنگ را می گیرد. با تجربه های مختلفی که داشتم کشف کردم که این ... می تواند به ظرافت... باشد، .. در ارتباط جنسی هتروسکشوال ها که متأسفانه به عنوان الگوی روابط همجنسگراها هم به کار می رود، (تقسیم دو طرف رابطه به اکتیو و پاسیو، زن و شوهر) اعضای جنسی محدوداند به (...) و (...) و (...) و دهن و انگشت، و لذت جنسی اگر به خاطر تولید مثل نباشد، به خاطر حفظ قدرت/موقعیت، صورت می گیرد. همجنسگرایی را نمی شود انکار کرد، همجنسگرایی هم عمر خود تاریخ است... اگر اروتیکای همجنسگرایانه را از ادبیات کلاسیک ایران حذف کنیم چیز زیادی از ادبیات باقی نمی ماند. او درباره تجربیات شخصی اش ازهمجنسگرایی می گوید: " هم رابطه عاشقانه، و هم سکس را با زن ها تجربه کرده ام. من اصولا از جفتگیری با مردها لذت نمی برم... من عشقبازی کردن با مردها را دوست ندارم، قهرمان درمورد ارتباط با افراد داخل ایران می گوید: " ایران را دوست دارم، ولی علاقه ای به بودن در ایران ندارم... اولین بار که دستگیر شدم به وسیله مردم عادی خیابان دستگیر شدم. اعلامیه پخش می کردم. چند نفر از مردم ریختند دور من و دستگیرم کردند. بعد انداختندم توی ماشین و بردند تحویل کمیته دادند. اگر کمیته دستگیرم کرده بود ناراحت نمی شدم. این واقعیت که مردم به خاطر اعلامیه پخش کردن می توانند بریزند سر من،... حالم را بد کرد. بعدا، در روزهای پیش از این که از ایران خارج شوم، در روزهایی که مخفی بودم و اگر شناخته می شدم دستگیر می شدم، راه رفتن میان مردم، زندگی کردن در خانه های مردم، دلشوره ای در من انداخت که دیگر هیچوقت دلم نخواست در کوچه های ایران راه بروم. خیلی چیزها هستم ولی مازوخیست نیستم. تا حد امکان سعی می کنم که در داخل کشور به کارهایم دسترسی داشته باشند... ارتباط خصوصی با هیچکس در ایران ندارم، امیدوارم در آینده داشته باشم. " مطالب مستهجن و الفاظ رکیک در اشعار و نوشته های ساقی قهرمان به قدری زیاد است که بیان آن حرمت قلم را می شکند و هم در حوصله این گزارش نمی گنجد.به همین مقدار برای قضاوت خوانندگان بسنده می کنم. مجدداً از خوانندگان عزیز پوزش می خواهم.
حالا قضاوت با خودتان . آیا این روزنامه شایسته آن است که مجددا چاپ شود ؟؟؟
یکی هم به این سؤال جواب دهد که آیا مگر می شود یک روزنامه از هویت یک فرد که با آن مصاحبه می کند خبر نداشته باشد ؟؟؟ آن هم سوابق گو... ( با عرض پوزش ) و بلبل این شخص ؟؟؟